سلام دوباره خدمت دوستان ، کمی سرم شلوغ بود و فقط متن هارو خوندم و فرصت پاسخگویی نداشتم ، راستشم الانم خیلی خوابم میاد وگرنه دوست داشتم دوباره طولانی کنم پستو :))
اول در جواب محمد ؛ همونطور که گفت شغل فعلی من بازی سازی نیست ، اونم به دلایلی که خودش میدونه و احتیاج به پول سریعی داشتم و مجبور شدم برم زیر دست کسی کار کنم که بازم خودش میدونه که من از این طرز کار خوشم نمیاد و انشالله تا 3 ماه دیگه هم از اینجا استفا میدم .
اما خب اینجا ی بحثی رو محمد گفت و رفتیم سر انگری بردز و سازندگانش ، من قبول ندارم برای پیروزی حتما بایستی ده ها بار یا حتی هزاران بار شکست بخوری تا بتونی موفق بشی ! شاید به شکست اول بتونی طعم پیروزی رو بچشی ، شایدم همون بار اول پیروز بشی ؛ اینا غیر ممکن و دور از ذهن نیستند ، اما اگر کسی بعد از شکست اول و یا در مرحله اول پیروز شده بدونید خیلی برتر از من و شما بوده و صرفا اسم شانس رو روی کارش نذارید و کارشو بی ارزش نکنید .
شنیدم ی دوستی ی بازی خیلی ساده ساخته بود و بعد شکست خورد و خیلی ناراحت شده بود ، به طوری که به زمین و زمان داشت فحش میداد ؛ کشیدمش ی جا بهش گفتم چه مرگته وحشی ؟؟؟ میگفت نه ، چون یکی دیگه خارج از ایران عین اینو ساخته و میلیون دلاری در آورده و منم اولینشو توی ایران ساختم باید حداقل میلیارد تومنی در میاوردم ازش !
خب این دلیل نمیشه ، اما اگرم اینو دلیل قانع کننده ای میبینید ، پس از همون اول شکست رو پذیرفتید ؛ اینکه ی شخصی ی کاری کرده و پیروز شده به این معنی نیست شما هم انجام بدید پیروز میشید ، ولی جالبه ، وقتی واردش میشید و شکست میخورید تازه میفهمید که هیچ پخی نیستید و تازه میفهمید که اون شخص از شما برتر بوده !
نقل قول: اما یه دسته که تقریبا خودم توی این دسته هستم، چند تا کار ساختم که فارغ از اینکه چقدر درآمد داشتن و الان هم چقدر درآمد دارن، باید بگم که برام شد یه سکوی پرتاب که بتونم به عنوان یه برنامه نویس، توی شرکت های مختلفی کار کنم! در واقع با ساخت چند تا کار، برای خودم اعتباری کسب کردم که من رو به عنوان یه فرد تقریبا دارای یه تجربه ی چند درصدی، هر جایی میرفتم ، استخدام میکردند!و برای اینکه دستتون بیاد! من میگم که بعد از بازی مدافعان، حدود 150 میلیون ، حقوق برنامه نویسی توی شرکت های مختلف گرفتم! که البته، فقط باهاش گذران زندگی میکنم، خب ولی قبول دارم که درآمدش به اندازه ی یک متخصص مغز و اعصاب نیست، ولی خب! یه مثالی که من میزنم همیشه به نزدیکانم، اینه که برنامه نویسی کنترل Z داره! ولی جراحی مغز و اعصاب! نه!
مصطفی جان ، ممنون از مطالب مفیدت ؛ منم این موضوع سکوی پرتاب رو قبول دارم و اگر به واسطه برخی کار هایی که انجام دادم نبود میشد گفت کار هایی که به عنوان دور کاری بهم هر از گاهی میخوره هیچ وقت نمیخورد ؛ دوستانی توی انجمن هستند که میدونند من از 365 روز سال حداقل نصفشو کاری برای انجام دادن دارم ، ضمن اینکه شغلی هم دارم که هر روز میرم و انجام میدم . اینکه مثال متخصص مغز و اعصاب مثال ضعیفی بود ، البته از نظر من ! با این وضعیتی که توی مملکت هست و مدارک و دانشجو های آبکی و نظام آموزشی منسوخ شده ، 90 درصد افرادی که پزشکی میخونن بعدا حتی صلاحیت راننده اسنپ شدن هم ندارن =))
چه برسه به اینکه بخوای بری ازشون مشاوره بگیری یا خدایی نکرده برای جراحی بری زیر دستشون و به قول شما کنترل زد هم وجود نداره ؛ نهایتا کنترل دل بیمار بدبخت میخوره .
نقل قول: اون نوجوون تو این انجمن چشمش به دهن آقا مجتبی هست...چشمش به دهن آقا مصطفی هست...چشمش به دهن دکتر رضایی هست...چشمش به دهن آقا حسام هست...چشمش به دهن محمد آقا هست...چشمش به دهن آقا ابراهیمی هست...
خب نریمان عزیز ؛ حرفات همه مورد قبول هست ، اگرم من یا کسی قبول نمیکنه دلیل بر این نیست که قابل قبول نیست ، نه ، صرفا واقعیت زندگی ما با هم متفاوت هست .
واقعیت زندگی من این هست که الان فقط ی با تجربه بی هیچی هستم ! میدونم چطوری باید بازی با کیفیت باشه ، میدونم چطوری باید ازش کسب درآمد بشه ، از مدیریت پروژه هم تجربه هایی دارم و از خیلی چیزا ؛ اما واقعیت دیگه ای هم این وسط هست که گم شده وسط همه اینها ، مهم تر از همه این هست که من صلاحیت اینکه بخوام به کسی بگم راه زندگیش رو چطوری انتخاب کنه ندارم ، چون من الان ی نمونه زنده موفق نیستم ؛ همه میدونن که ایده های خوب و کار های خوبی دارم ، اما همه هم اینو میدونن که موفقیت بزرگی در حال حاضر ندارم ؛ گذشته اصلا برام مهم نیست ، چیزی که مهمه اینه که الان هیچی نیستم .
با اسم این افراد خودتونو گول نزنید ، قرار نیست از دهن ما بشنوید که راه موفقیت چیه ، کوین ترودو که یکی از موفق ترین شخصیت های حال حاضر دنیا هست ؛ میگه اولین اصل در موفقیت این هست که " ببینید به چه کسی گوش میدید " ؛ خب وقتی کسی از این افراد هنوز موفق نشده ؛ چرا میخواید چشم و گوش خودتونو به ما بسپارید ؟؟؟
من خودم قبلا عین همینو گفتم که روی زندگیم دارم قمار میکنم ؛ خودم گفتم و خودمم قبولش دارم ، توی اوج تحصیلم رو ول کردم هرچند چاشنی پول و مشکلات خانوادگی هم بود اما خودم خواستم که ولش کردم وگرنه امسال توی ترم جدید دوباره ثبت نام میکردم . بذارید خیال همه رو راحت کنم ، اگر قرار بود با درس خوندن همه به جایی برسن این همه لیسانسه بیکار و دکترای معتاد نداشتیم ، پس اینم ی قماره دیگه نه ؟ قمار سر چی ؟ سر اینکه کارمند تو سری خور ی سری لاشخور بشی ؟ حداقل اگر قمار هم میخواید بکنید باید روی چیزی باشه که ارزش قمار رو داشته باشه . برای شخص من بازی سازی ی قمار 50 / 50 هست ، اون 50 درصد رو هم اگر اختصاص ندادم به خودم بخاطر این هست که فعلا پولی در بساط ندارم ، اونم میداشتم با غرور کامل میکنم من 100 درصد موفق میشم . تازشم من فقط بازی سازی نمیکنم ، من چندین زبان برنامه نویسی بلدم که هر لحظه فکر کنم دارم خراب میکنم میتونم نهایتا کمی به عقب برگردم و دوباره زندگیمو جمع کنم . اما اگر شما با بازی سازی و وابسته به کانستراکت میخواید قمار کنید ، نه قبولش ندارم . شکست میخورید . میخواید بازی سازی کنید ؟ باید برنامه نویسی هم یاد بگیرید ، یاد نمیگیرید ؟ در آینده بالاخره شکست میخورید ، شاید هم نخورید شایدم ی سری مسائلی پیش اومد که دیگه لزومی بر برنامه نویسی نبود ، اما الان واقعیت اینه که شکست میخورید .
نقل قول: 1 - خودتون رو پیدا کنید.
2 - خودتون رو فریب ندین. با توجه با امکاناتی که دارید گیم بسازید.
3 - هر جا حس کردین دارین اشتباه میرین مسیر رو عوض کنید یا شاید لازمه اندکی به عقب برگردین. همیشه دورخیز بیشتر , پرش بالاتر داره.
4 - دنبال موتور انجین ها نباشین.
5 - افکار خودتون رو پیاده کنید. هر چیزی دوست دارید بسازید. خودتون رو با هیچکس مقایسه نکنید حتی اونهایی که درامد عالی تو گیم دارن.
6 - پل های پشت سر خودتون رو خراب کنید. چون اگه خراب نکنید همیشه یه دلخوشی الکی دارین و برمیگردین به عقب و این یعنی هدر دادن زمان و عمر ( با دورخیز بالایی که گفتم اشتباه نگیرید) .
7 - اگه خسته شدید یاد بگیرید استراحت کنید نه اینکه رها کنید.
8 - به حرف دیگران اهمیت ندین. اونا از دل شما خبر ندارن.
9 - برای پول بازی نسازید.
10 - فقط تولید داشته باشین. دنیا برای ساخته های شما ارزش میذاره نه فکری که روی کاغذ هم نیومده.
دکتر رضایی ، واقعا همیشه صحبت های شما انگیزه آدمو بالامیبره ، هرچند آدم با انگیزه نادون بدرد هیچ چیزی نمیخوره .
ولی واقعا عمق کلماتتون رو با تک تک سلول های بدنم احساس کردم .
هنوز هم خیلی از نصایح که توی اصفهان فرمودید رو یادم هست و تعداد زیادی رو یادداشت کردم که انشالله به وقتش تعدادیش رو هم عملی میکنم .
درباره اینکه گفتید دنیا برای افکار شما ارزشی قائل نیست رو صد درصد و شدیدا قبول دارم ؛ تا زمانی که ی چیزی رو کاغذ نیاد حتی قابل گفتن هم نیست ، مثل انشایی میمونه که داری از ذهنت میخونی ، اما هیچ وقت این انشاهای ذهنی نمره 20 رو نمیگیرن ... تا زمانی که ی چیزی مکتوب نشه و به مرحله تولید نرسه ، اصلا ارزشی نداره و شما عملا با یک انسان بی تلاش نادان فرقی نمیکنید !
درباره گزینه 2 ، واقعا ی تعداد از باور های منو دگرگون کرد ، هرچند با توجه به وضعیتی که داشتمم غیر از این نمیتونستم باشم ، اما خب حداقلش اینه که الان قبول دارم که وضعیت همینه و امکانات هم همینه ، پس با همین امکانات میرم جلو نه اینکه بخاطر کمبود امکانات و یا پول بخوام کار نکنم .
خداروشکر گزینه 6 تنها گزینه ای هست که در حال حاضر خیلی خوب دارمش =)) =)) خیلی خوب پل های پشت سرمو ترکوندم دیگه حتی دانشگاهم رام نمیدن =))
ولی خیلی از مسائلی که گفتید رو حتما توی زندگیم بیشتر اعمال میکنم .
متاسفانه به دلایلی که هممون داریم تجربه میکنیم گاهی اوقات همین استراحت برای من حکم ی خواب عمیق و داره و ماه ها حتی نمیتونم درباره کارم صحبت کنم ، اینکه دوباره برمیگردم به نوع خودش معجزه ای است ...
گزینه 9 هم خوب بود ، من ترجیح میدم با عشق به کارم به پول فکر کنم . غیر از این باشه امیدی به ادامه راه ندارم ؛ شاید در اون صورت ترجیح بدم فقط بازی هایی بسازم که توی 1 . 2 ماه طول میکشن ، اما اگر یکی دو سال وقتمو میذارم تا فقط بتونم API شخصی خودمو بنویسم ، این کار و میکنم تا ازش بتونم بار ها و بار ها استفاده کنم و باهاش بازی هایی بسازم که میلیارد ها تومان پول و صد البته خارج از ایران هم موفق بشن بسازم .
به هر حال ، سرتون رو درد نیارم ، از خوابم دارم میمیرم :))
موفق و پیروز باشید .