1398/10/25، 11:30 عصر
سید رضا میدونم جلسه پشت در های بسته است
ولی باید بگم احتمالا من نمیام
محمد هادی زنگ زد گفت اسمتو نوشتم و دستتون هم خیلی درد نکنه ولی به نظر خوب پیش نمیره
منظورم اینه که من قراره اونجا چیکار کنم؟ 5 نفریم و کلا 2 تا لپ تاپ داریم ( خود من ندارم)
بعد اونجا چیزی به جز یه فرد اضافی نمی تونم باشم چون دیگه کارایی ندارم براتون
باز اگه تهران بود یه چیزی حداقل هم جای خواب داره و هم سایت
یعنی حاضرم اگه همین الان واسه تهران هست بنویسم برم حتی با اینکه پولشو باید قرض کنم...ولی می ارزه
ترسم اینه شرکت کنم و چیزی به جز مجسمه نباشم
واسه همین میگم اگه تا حالا اسمم قطعی نشده ننویسید

محمد هادی زنگ زد گفت اسمتو نوشتم و دستتون هم خیلی درد نکنه ولی به نظر خوب پیش نمیره
منظورم اینه که من قراره اونجا چیکار کنم؟ 5 نفریم و کلا 2 تا لپ تاپ داریم ( خود من ندارم)
بعد اونجا چیزی به جز یه فرد اضافی نمی تونم باشم چون دیگه کارایی ندارم براتون
باز اگه تهران بود یه چیزی حداقل هم جای خواب داره و هم سایت
یعنی حاضرم اگه همین الان واسه تهران هست بنویسم برم حتی با اینکه پولشو باید قرض کنم...ولی می ارزه
ترسم اینه شرکت کنم و چیزی به جز مجسمه نباشم
واسه همین میگم اگه تا حالا اسمم قطعی نشده ننویسید
سهراب سپهری
ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ به خودم میگویم در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ
ﺣﺲ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺑﺸﮑﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ، ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ !
ﭼﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯼ؟!
ﺗﻮ " خدﺍ " ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭ " ﺧﺪﺍ "
ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧر با توست....
ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ به خودم میگویم در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ
ﺣﺲ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺑﺸﮑﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ، ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ !
ﭼﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯼ؟!
ﺗﻮ " خدﺍ " ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭ " ﺧﺪﺍ "
ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧر با توست....